Wednesday, March 6, 2013

در راز تثلیث اقدس چگونه زندگی‌ کنیم؟



:یکی‌ از دوستان اینگونه نوشته اند :
یک تئوری فلسفی در مورد تثلیث 
تثلیث در عقل انسان ، تفکر - کلام - درک 
و شباهت با تثلیث اقدس ، پدر - پسر - روح القدس
:متن را در لینک زیر میتوانید بخوانید :
:
ما این مطلب را به آن اضافه می‌کنیم:

دوست عزیز،

سلام و جهت این توضیحات شما در باره راز سه گانه اقدس به شما  تبریک میگویم چون واقعا خیلی‌ خوب و دقیق بود، در اینجا فقط چند نکته به این مطلب اضافه مینمایم:
 یاد آوری می‌کنم که درمطلبی که از متن کتاب افرینش  آورده‌اید، خدا انسان را به صورت خود آفرید، این متن ادامه دارد "  به صورت زن و مرد آفرید " به نظر من این مطلب خیلی‌ معنی‌ دارد، چون انسان که به صورت زن و مرد آفریده شده میتواند محبت کند، بنابراین به صورت خدا که محبت است آفریده شده، البته این راز تثلیث اقدس راز  خود خدا است  به این معنی‌ که باید کوشش کرد آنرا درک کنیم، با دانستن اینکه هیچ وقت آنرا به خوبی‌ و  به صورت کامل  نمیتوانیم بفهمیم، همانطور که آگوستین قدیس میگفت: کسی‌ که می‌خواهد آن راز خدا را کاملا درک کند، مانند  بچه‌ای می ماند  که در کنار دریا بر روی شن ساحل یک گودال درست کرده است و میگوید که  می‌خواهم دریا را در اینجا جمع کنم، پس این غیر ممکن است.
ولی‌ در راز سه گانه اقدس باید کوشش کنیم که طبق آن در محبت زندگی‌ کنیم زیرا در راز تعمید به نام پدر و پسر و روح القدس در  آن غوطه ور شدیم.
علاوه بر تفسیر شما که از  دیدگاه الهیات فلسفی‌ می‌باشد اگر اجازه بدهید یاد آوری می‌کنم که چگونه پدران کلیساها از دیدگاه الهیات روحانی، این مطلب را بازگو کرده اند و تفسیر میکردند، چگونه ما در روزه و نیایش و تعمق باید در آن راز فرو برویم و پیشنهاد می‌کنم که با تعمق کردن بر آن متون پدران کلیسا، کوشش کنید که در این راه قدم بردارید.
با این امید که همه کسانی‌ که در راز سه گانه اقدس تعمید یافته اند این متون را خوب درک کنند.

متونی از پدران کلیسا

مارتیریوس سَهْدونا
(نیمۀ نخست سدۀ هفتم)
روحانیت مارتیریوس متمرکز است بر دل، و در این زمینه، از انسان‌شناسی کتاب‌مقدس پیروی می‌کند. در سراسر اثر او، تأکید مهم به‌طور خاص بر ضرورت پاکی دل و نیکوکاری گذاشته شده است: «آن کس که از نیکوکاری بهره‌مند است، مسکن تثلیث می‌گردد.»، این نکته‌ای است که مارتیریوس در فصل مربوط به این موضوع بیان می‌کند (بخش دوم، فصل ۴)، و کمی بعد، در همین فصل، می‌بینیم که چنین ندا در می‌دهد:
فرخنده است آن شخص پرمحبت که خدایی را که محبت است، در دل خود ساکن ساخته است!
فرخنده‌ای، ای دل کوچک و محدود که با وجود این، آن کس را که آسمان و زمین به‌لحاظ روحانی گنجایش او را ندارند، در بطن خود جای داده‌ای، همچون مسکنی برای استراحت.
فرخنده است آن چشم نورانیِ دل که در پاکی‌اش، به‌وضوح کسی را نظاره می‌کند که سرافیم با دیدنش چهرۀ خود را می‌پوشانند...
«فرخنده هستند به‌راستی آن کسان که دلی پاک دارند، زیرا خدا را خواهند دید ...»
فرخنده‌ای تو، ای دل نورانی، مسکن الوهیت؛
فرخنده‌ای تو، ای دل پاک، که آن وجود پنهان را نظاره می‌کنی.
فرخنده‌اید شما، ای گوشت و خون، مسکن آن «آتش» که می‌سوزاند،
فرخنده‌ای تو، ای بدن فانی که از خاک سرشته شده‌ای، و آن «آتش» که کائنات را می‌سوزاند در آن مسکن دارد!
«چه موضوع شگفت‌انگیز و حیرت‌آوری است که آن کس که در حضور او آسمان ها پاک نیستند و فرشتگان را به تکریم وا می‌دارد، از دلی گوشتینی که از عشق او لبریز است خشنود و خرسند می‌گردد، دلی که به روی او گشوده است، و طاهر شده تا مسکن مقدس او باشد، و در شادی خدمت می‌کند آن کس را که در حضورش هزاران هزار و کرورها کرور  از فرشتگان آتشین در حالت تکریم ایستاده‌اند و جلالش را خدمت می‌کنند.»

یوسف رائی (عبدیشوع)
(سدۀ هشتم)

بدین‌سان، با به‌یاد آوردن تمام این موقعیت‌ها، خیزش های روح از عرصۀ امور مادی به‌سوی خیزش هایی حرکت می‌کنند که بدون حد هستند، یعنی شگفت‌زدگی در برابر دنیای نوین و قابلیت رؤیت روح که قادر به سیر و نظاره بر تثلیث مقدس می‌باشد. زیرا وقتی قابلیت رؤیت روح با نور تثلیث پرجلال مرتبط شود، تمام خیزش ها نامحدود می‌گردند. چرا که هیچ یک از صاحبان رؤیا یا «گنوستیک‌ها» قادر به تعیین هویت واقعی روح بعد از رؤیت این نور پرجلالی که از تثلیث مقدس ادراک می‌شود، نیستند، زیرا تمام حجره‌های بسیار خصوصی دل از این نور مبارک پر می‌شوند، و دیگر نه مرزی وجود دارد، نه هیچ شکل مادی، نه تعداد و نه رنگ؛ بلکه این نوری که فاقد حد و مرز شکل است، ساده و بسیط است، به‌خاطر سادگی قابلیت رؤیت.
این را نیز باید به تو بگویم: در چنین لحظه‌ای، دیگر هیچ نوع حرکتی نیست، نه هیچ نوع فکری، نه هیچ نوع فعالیت ذهنی، بلکه فقط حالت شگفت‌زدگی‌ای هست که در فراسوی هر فعالیت ذهنی و تمام خیزش ها یا افکار قرار دارد. این بیعانۀ امور نیکوی آینده است که برای بشریت از طریق وساطت خداوندگار ما، عیسی مسیح، فراهم شده است، یعنی برای همۀ موجودات صاحب خرد، و ناشی می‌شود از وفور شفقت پدر مکرم که ما را آن هنگام خلق کرد که وجود نداشتیم و به ما اجازه داده در معرفت صمیمی جلالش سهم داشته باشیم، تا بتوانیم مانند او بشویم- برای همیشه بدون پایان باشیم- و از جلالش لذت ببریم. باشد که در شفقتش، همگی ما را شایستۀ رؤیای پرجلالش بسازد- این جا به‌صورت وعده، اما آن جا در واقعیت، آمین

یوحنای دالیاتا (یوحنای قدیم) (سدۀ هشتم)

 آیا راغبی که اشعه‌های خیره‌کنندۀ زیبایی تثلیث مقدس را در روان خود ببینی؟ احکام مسیح را نگاه دار، زیرا فرموده: وقتی «احکام مرا نگاه داری »، آن زمان است که محبت من در تو یافت می‌شود، و با تحقق بخشیدن به این ها در روان، می‌فرماید که او و پدرش و روح‌القدس او «به‌سوی او آمده، نزد وی مسکن خواهیم گرفت »، و او در آن جا سکونت خواهد گزید و قابل رؤیت خواهد بود. همچنین فرموده که یارانش «از این جهان نیستند» و این که «جهان ایشان را دشمن می‌دارد ».
تحقق بخشیدن به احکام او همانا صلیب است، یعنی فراموش کردن هر خواستۀ دنیایی و ابطال آن ها، و اشتیاق شدید به ترک آن در اشتعال عشق، همان گونه که برای حضرت پولس اتفاق افتاد. من خدایم را با تمام صدق گفتار و با اعتماد شاهد می‌گیرم و به‌راستی می‌گویم که در همان لحظه‌ای که روح انسان از دنیا تهی می‌شود، مسیح را در بر می‌کند؛ در همان لحظه‌ای که از اندیشیدن به امور دنیا باز می‌ایستد، با خدا ملاقات می‌کند؛ در همان لحظه‌ای که روانْ هر نوع وابستگی به دنیا را از خود دور می‌سازد، روح‌القدس شروع می‌کند به این که در آن، اسرار وصف‌ناپذیر را بسراید. این در اینجا «برای من سرّی است »، و علتی برای ترس؛ اما بر هر کسی که به حقیقت بپیوندد، حقیقت آشکار می‌شود. اگر پلکان چشم می‌توانست به‌اندازۀ کافی اشک جاری سازد تا سرزمین را آبیاری کند، نهرها کاملاً پر می‌شدند! این را با چه چیزی معاوضه کرده‌ایم؟ افسوس، افسوس برای من!

 اِواگـْر می‌گوید: «دعا همانا پاکی روح است؛ حرکات این دعا دچار وقفه نمی‌شود، مگر زمانی که نور مقدس تثلیث در روح انسان بدرخشد.». زیرا می‌گوید: «دعا در اثر شگفت‌زدگی در برابر نور، دچار وقفه می‌گردد.». بدین‌سان، پُری مبتنی است بر شگفت‌زده شدن در خدا، همان طور که گفتیم، و نه در خیزش های دائمی دعا. آن کس که به داخل اسرار راه یافته، در برابر آن ها در شگفت‌زدگی ساکن می‌شود، و این است دعای واقعی که دری را می‌گشاید که به گنج های خدا می‌رسد و به طالبین اجازه می‌دهد به‌راستی خود را با همۀ چیزهایی که به آن ها نیاز دارند، سیر سازند. «مفت یافته‌اید، مفت نیز بدهید» به هر کس که می‌خواهید. چگونه کسی می‌تواند جرأت کند و بگوید که آنانی که بر ثروت‌ها اختیار یافته‌اند تا به هر کس که می‌خواهند ببخشند، گویی به آنان تعلق دارد، این افراد در حال کوبیدن در هستند، مانند گدایانی که برای رفع نیازهای خود، صدقه می‌خواهند؟ نه! ایشان در واقع، حیات توزیع می‌کنند، مردگان را بر می‌خیزانند، امید مجدد می‌بخشند، و به نابینایان نور می‌دهند. او فرموده: «شما نور عالم هستید. کلیدها را به شما می‌دهم .». شما دیگر جزو کسانی نیستند که می‌طلبند، زیرا اختیار کسب کرده‌اید، به‌طوری که گویی بر اموال متعلق به خود  اختیار یافته‌اید- تا ببندید و باز کنید، در این دنیا و تا ابدالآباد. چگونه چنین شخصی می‌تواند در برابر در سجده نماید و مانند یک آواره گدایی کند، زیرا کلیدهای گنج در دستان او قرار داده شده، و او را قادر می‌سازد تا بگیرد و بدهد، مالک حیات باشد و حیات را تلف کند؟

دعاهای عرفا

دعاهای اسحاق اهل نینوا (گزیده‌هایی از جُنگی حاوی سی دعا)

 مرا با رازهایت تقدیس نما،
روحم را با معرفت خود منوّر ساز،
عطا فرما که امید تو در دلم بدرخشد،
مرا شایسته بشمار تا برای آن استغاثه کنم،
ای خدا، ای پدر و خداوندگار زندگی من،
چراغ خود را در من روشن ساز،
آن چه را که از آن توست، در من قرار بده،
تا بتوانم آن چه را که از آن من است، از یاد ببرم.
مرا بر آن وا دار
تا در تو شگفت‌زده شوم،
تا اجبار طبیعت تحت سلطۀ آن در آید.
رؤیت رازها را در من بر انگیز،
تا بتوانم از آن چه که به‌هنگام تعمید مقدس در من نهاده شد، آگاه شوم.
تو در من «هدایت‌کننده‌ای» قرار داده‌ای،
باشد که در همه اوقات جلالت را به من بنمایاند.
تو مرا آفریدی تا نور عالم و نمک جهان باشم؛
کاش سنگ لغزش نباشم برای یارانم.
چون دنیا را ترک گفته‌ام،
کاش هیچ گاه برای نگریستن به آن بر نگردم،
به آن چه به‌هنگام عهد کردن با تو، از آن چشم پوشیدم.
افسار لذت را بر دل من بنه،
تا حس‌های من نخواهند وقت را
در فراسوی طریق‌های احکام تو تلف کنند.
خیزش های مرا تنگ هم قرار ده
تا ساز و برگ کشتی توبه را بیارایم،
و بر آن بتوانم شادی کنم،
آن هنگام که بر روی دریای این دنیا شناور هستم
تا آن زمان که به بندر امید تو برسم.
وقتی در وسوسه هستم، باشد که روحم تو را به یاد آوَرَد
و قوت بگیرد.
با آگاهی خیره‌کننده از خودت،
راه تاریکی را در مقابل من روشن ساز.


متونی که در اینجا نوشته شده از کتاب دعا و زندگی‌ روحانی
گرفته شده است که شما میتوانید برای تعمق بیشتر به این کتاب و کتاب تثلیث اقدس در سایت
www.irancatholic.com مراجعه فرمائید.

در دعا با هم 

No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.